از طهارت نگـاه تا طهارت قلـب
نفس انسانی به سبب دارا بودن اسمای الهی و برخورداری از هدایت فطری عقلی و وحیانی نقلی میتواند در صراط مستقیم، دین فطری حقیقی خود را به تمامیت کمالات برساند و مظهر انوار اسماءالله شود که هستی بدان تحقق ظهوری یافته است.(نور، آیه 35؛ طه، آیه 50؛ روم، آیه 30)
از نظر قرآن، نفس معتدل(شمس، آیه 7؛ انفطار، آیه 7) با سیر در صراط مستقیم دین الهی، میتواند به تقوایی دست یابد که او را مظهر اتم و اکمل اسماءالله و انوار آن بکند.
این نفس در مرتبت قلب، به سلامت تمام نیز میرسد که توانایی معرفتی و انگیزشی او را به عالیترین سطح میرساند که برتر از آن نیست تا جایی که تفقه(اعراف، آیه 179) و تعقل قلب به «بصیرت» تبدیل میشود و علم او نه از جنس «نسمع او نعقل»(ملک، آیه 10) معمولی، بلکه برتراز آنها از جنس «بصیرت» است، چنانکه علم الهی چیزی جز از جنس «بصیرت» نیست که رویتی فراتر و لطیفتر از آن متصور نیست.(انعام، آیه 103؛ اسراء، آیه 1؛ غافر، آیات 20 و 56؛ شوری، آیه 11)
بر این اساس، این تقوای الهی است که نفس را برای چنین سطح از ادراک و گرایش آماده میکند که مظهر اسم «البصیر» خدا میشود.
این بصیرتی که برای انسان ایجاد میشود به او امکان میدهد تا قدرت تشخیص شگفتی داشته و انگیزههایش فراتر از سطح هر آفریدهای باشد. در حقیقت نوعی احاطه علمی حقیقی در ساختار علم حضوری یا شهودی پیدا میکند که «یقین» است. البته هرچه تقوای شخص بالاتر و برتر باشد، از علمالیقین به عینالیقین و در نهایت به حقالیقین میرسد.(تکاثر، آیات 5 و 7؛ واقعه، آیه 95)
تقوای الهی قلب و نفس را همچون آینهای میسازد تا حقایق را بازتاب دهد؛ اما برخی از چیزهاست که اجازه نمیدهد قلب به چنین صفا و سلامتی برسد، که از جمله آنها وسوسههایی است که بهدنبال دیدن چیزهای دنیوی در دل پدید میآید؛ چون «هرچه دیده بیند، دل کند یاد».
بر همین اساس، قرآن میفرماید: با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر میخوانند و تنها رضای او را میطلبند! و هرگز بهخاطر زیورهای دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر! و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن! همانها که از هوای نفس پیروی کردند، و کارهایشان افراطی است.
(کهف، آیه 28)
اهمیت نگاه و دیدن
از آنجا که نگاه، مهمترین و اصلیترین ابزار برای دیدن و دریافت اطلاعات بیرونی برای قلب به عنوان قوه مدرکه است، انسان تحت تاثیر دیدن ممکن است دچار وسوسه دنیا و زینتهای آن شود و از مسیر حق و عدالت خارج شود و گرفتار غفلت از آخرت و خدا شده و به پیروی از هواهای نفسانی بپردازد که عامل سقوط انسان به دوزخ است.
محبت امور دنیوی و زینتهای آن از زن و مال و بوستان و حیوانات و جواهر گرانقیمت(آلعمران، آیه 14) در دل انسان زمانی ایجاد میشود که آن را میبیند و بدان دل میبندد.
وقتی انسان مثلا به زنی زیبا مینگرد و متأثر از زیبایی و زینتهایش میشود و به او دل میبندد، ممکن است حتی از راه غیرحلال به او دست یابد. اینگونه است که دل میتواند با دیدن بلرزد و به گناه بیفتد.
بر همین اساس، خدا از مردان و زنان باایمان میخواهد تا نسبت به نامحرم چشم فروهشته و به آنان خیره ننگرند تا خیرهسر نشوند و گرفتار گناه نگردند.(نور، آیات 30 و 31)
بنابراین احکام نگاه به نامحرم بر اساس این شکل گرفته تا انسان در سلامت نفس و قلب باقی بماند و گرفتار هواهای نفسانی و گناه نشود(همان)؛ زیرا اگر دل گرفتار هواهای نفسانی و گناه شود، دل طهارت خود را از دست میدهد و دیگر نمیتواند آینه حقایق باشد و به تفقه و تعقل بپردازد که مراتبی از مراتب ادراکی قوای نفسانی و قلب است.
وقتی نگاه انسان پاک باشد و قلب در سلامت و پاکی بماند، به عنوان آینه عمل میکند و میتواند حقایق هستی را ببیند. اینگونه است که حتی میتواند با دل خویش حقایق وجودی افراد را مشاهده کند.
این دیدن به اشکال گوناگون چون دیدن نور و ظلمت یا دیدن شاکله شخصیتی افراد است. به عنوان نمونه برخی با رؤیت قلب که در اصطلاح به آن چشم برزخی میگویند میتوانند شاکله شخصیتی شخص را که مثلا فرشته یا شیطان یا حیوانشدن اوست ببیند.
اینگونه است که از انسان روباه، انسان سگ، انسان خوک و مانند آن سخن میگویند؛ زیرا این افراد صفاتی را در خود شاکله کرده و ملکه ساختهاند که صفات اصلی این حیوانات است.
به سخن دیگر، انسان وقتی صفات نیک و بدی را در خود شاکله میکند، اگر کسی عالم ملکوت برزخ او را ببیند، میفهمد که او اینک چه شکلی شده و چه شاکلهای گرفته است: «انسان فرشته» یا «انسان سگ» یا بدتر «انسان شتر گاو پلنگ». البته نیازی نیست که این افراد صاحبِ دل آینهای یا همان دارای بصیرت و چشم برزخی، انسانی غیرعادی باشند، بلکه از دربان ساختمان یا خیاط، کفاش، بنا، کشاورز، کارگر تا استاد دانشگاه و حوزه را شامل میشود.
از نظر سنی نیازی نیست که بسیار پیر باشند، بلکه هر گروه سنی میتواند دارای چشم برزخی و بصیرت باشد.
کسانی که از چشم برزخی برخوردارند بیشترشان «خنجر بر دیده زدند تا دل آزاد گردد»؛ یعنی در شرایطی قرار گرفتند که چشم بر زینتهای دنیوی بهویژه حرام بستند و گرفتار غفلت از آخرت نشدند. پس اگر زنی خواستهای حرام داشت، دست از حرام برداشتند تا کام دل را با راز و نیاز با خدا بردارند و تقوای الهی را پیشه کردند و از فجور پرهیز
نمودند.
در حقیقت آنان طهارت نگاه را نگه داشتند تا به طهارت قلب دست یابند و اینگونه شرایط تزکیه نفس برای رسیدن به تمام کمال را فراهم آوردند و خدا نیز آنان را تزکیه کرد.
با تزکیه الهی است که نفس از این ظرفیت برخوردار میشود که خدا حقایق را به تمام کمال به آنان نشان دهد تا بتوانند به غیب عالم و ملکوت عوالم از برزخ و عالم آخرت آگاه شده و آنها را رؤیت کنند و ببینند و بدان بصیرت کامل یابند؛ چنانکه برای قلب سلیم حضرت ابراهیم(ع) چنین رویتی رخ داد.(انعام، آیه 75)
البته این رؤیت و نشان دادن، اختصاصی به آن حضرت ابراهیم یا پیامبران ندارد، بلکه هر کسی به طهارت قلب و تزکیه نفس دست یابد و دارای قلب سلیم شود از چنین توانایی برخوردار میشود و قلب او آینه حقایق اعم از حقایق ملکوتی و غیب
میشود.
چنین افرادی نهتنها صفر تا صد حال افراد را میبینند و بدان علم شهودی دارند، بلکه عوالم غیب و ملکوت آنان از جمله برزخ و آخرتشان را هم میبینند.
چنین افرادی به سطحی از کمال میرسند که میتوانند نهتنها در نگاه دیگران تصرف کنند و امور را چنان که اراده میکنند به آنان بنمایانند؛ بلکه میتوانند در دلها تصرفاتی داشته باشند تا برای آنان کارهایی را انجام دهند؛ زیرا این افراد افزون بر علم به نقاط قوت و ضعف، قدرت تصرفات در دیگران را به اذن الهی دارند؛ زیرا همانگونه که «سحر» به اذن الهی تاثیر میگذارد
(بقره، آیه 102؛ اعراف، آیه 106)، قدرت الهی اهل تزکیه و قلب سلیم نیز به اذن الهی است و این اختصاص به پیامبران ندارد که عالم به امور و تصرفات در کائنات حتی زنده کردن و میراندن هستند(آلعمران، آیه 49)، بلکه اهل قلب سلیم نیز به اذن الهی چنین تصرفاتی در کائنات دارند که داستانهای حقیقی در اینباره از اهل کرامت بسیار نقل شده است.
مرتضی خدادوست